آیکن بنر

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف برای خرید اشتراک هوش مصنوعی

فقط تا پایان امروز - تا 50% تخفیف خرید AI

اعمال کد تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Troubleshoot

ˈtrʌblʃuːt ˈtrʌblʃuːt ˈtrʌblˌʃuːt

معنی troubleshoot | جمله با troubleshoot

verb - intransitive verb - transitive

شناسایی و عیب‌زدایی کردن (شناسایی مشکل و عیب‌زدایی آن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The IT specialist was able to troubleshoot the network issue within minutes.

متخصص فناوری اطلاعات توانست در عرض چند دقیقه مشکل شبکه را شناسایی و آن را برطرف کند.

The plumber was able to troubleshoot the leaky pipe and repair it quickly.

لوله‌کش توانست لوله‌ی نشتی‌دار را عیب‌یابی کرده و آن را به‌سرعت تعمیر کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد troubleshoot

  1. verb solve problems
    Synonyms:
    trouble-shoot

ارجاع به لغت troubleshoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «troubleshoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/troubleshoot

لغات نزدیک troubleshoot

پیشنهاد بهبود معانی