فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Troubleshooter

ˈtrʌblˌʃuːt̬ər ˈtrʌblˌʃuːtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adjective
    مشگل‌گشا، کاشف عیب و نقص و رفع‌کننده آن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد troubleshooter

  1. noun fixer, repair person
    Synonyms: maintenance person, mender, Mr. Fixit, service person, technician

ارجاع به لغت troubleshooter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «troubleshooter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/troubleshooter

لغات نزدیک troubleshooter

پیشنهاد بهبود معانی