فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reinstatement

ˌriˌɪnˈsteɪtmənt ˌriːɪnˈsteɪtmənt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal

بازگشت به کار، اعاده به کار

The union fought for the reinstatement of the workers who were laid off due to budget cuts.

اتحادیه برای بازگشت به کار کارگرانی که به دلیل کاهش بودجه اخراج شده بودند، تلاش کرد.

The employee appealed the decision to deny his reinstatement, arguing that he was wrongly terminated.

این کارمند با این استدلال که به اشتباه به کار خود خاتمه داده است، درخواست اعاده به کار کرد.

noun uncountable formal

ازسرگیری، برقراری مجدد، بازگرداندن به حالت قبلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The reinstatement of the old policy resulted in increased productivity among employees.

ازسرگیری سیاست قدیمی منجر به افزایش بهره‌وری در میان کارکنان شد.

The reinstatement of the previously cancelled event brought joy and excitement to the community.

برقراری مجدد رویدادی که قبلاً لغو شده بود، شادی و هیجان را برای جامعه به ارمغان آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت reinstatement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reinstatement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reinstatement

لغات نزدیک reinstatement

پیشنهاد بهبود معانی