اسبسوار، سوارکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He aspired to become the best reinsman in the region.
او آرزو داشت که به بهترین سوارکار منطقه تبدیل شود.
The skilled reinsman guided the horses through the winding path.
اسبسوار ماهر اسبها را در مسیر پرپیچوخم هدایت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reinsman» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reinsman