آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Mired

maɪrd maɪəd

معنی mired

adjective

گرفتار، در گل فرورفته، غرق در منجلاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mired

  1. verb soil with mud, muck, or mire
    Synonyms:
    muddied mucked mudded swamped delayed stalled tangled entangled bemired embroiled slushed oozed sloughed defined
  1. adjective entangled or hindered as if e.g. in mire
    Synonyms:

ارجاع به لغت mired

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mired» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mired

لغات نزدیک mired

پیشنهاد بهبود معانی