گذشتهی ساده:
mossedشکل سوم:
mossedسومشخص مفرد:
mossesوجه وصفی حال:
mossingشکل جمع:
mossesگیاهشناسی خزه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
The moss on the rocks glistened in the sunlight.
خزههای روی صخرهها زیر نور خورشید برق میزدند.
The old stone wall was covered in a thick layer of moss.
دیوار سنگی قدیمی با لایهای ضخیم از خزه پوشیده شده بود.
جغرافیا (در اسکاتلند) پودهزار، توربزار (نوعی تالاب در مناطق پست باتلاقی که زغالسنگ نارس از آن گرفته میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Be careful not to sink into the moss.
مراقب باش در پودهزار فرو نروی.
Wildlife thrives in the damp environment of the moss.
حیاتوحش در محیط مرطوب توربزار رشد میکند.
گیاهشناسی پوشش خزهای، تودهی خزه
The moss hanging from the tree branches swayed gently in the breeze.
پوشش خزهای آویزان از شاخههای درخت در نسیم بهآرامی تکان میخوردند.
The damp climate encouraged the growth of moss.
آبوهوای مرطوب به رشد تودهی خزه کمک کرد.
با خزه پوشاندن
The old stone wall was completely mossed over.
دیوار سنگی قدیمی کاملاً با خزه پوشانده شده بود.
The abandoned house was mossed.
خانهی متروک از خزه پوشیده شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «moss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moss