شکل جمع:
sumpsکارتر، کارتل (مخزنی در زیر موتور ماشین که روغن در آن جریان دارد)
The mechanic checked the sump for any metal shavings.
مکانیک کارتر را برای وجود هرگونه برادهی فلزی بررسی کرد.
He drained the sump to change the oil.
او برای تعویض روغن، کارتل را تخلیه کرد.
حوضچه، چاهک، مرداب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A deep sump was required to manage the large volume of groundwater encountered.
یک چاهک عمیق برای مدیریت حجم زیاد آب زیرزمینی مورد نیاز بود.
All water runoff eventually flows into the mine's sump.
تمام رواناب در نهایت به حوضچهی معدن میریزد.
Few creatures can survive in the deepest part of the sump.
موجودات کمی میتوانند در عمیقترین قسمت مرداب زنده بمانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sump» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sump