امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sump

sʌmp sʌmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sumps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کارتر، کارتل (مخزنی در زیر موتور ماشین که روغن در آن جریان دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The mechanic checked the sump for any metal shavings.
- مکانیک کارتر را برای وجود هرگونه براده‌ی فلزی بررسی کرد.
- He drained the sump to change the oil.
- او برای تعویض روغن، کارتل را تخلیه کرد.
noun countable
حوضچه، چاهک، مرداب
- A deep sump was required to manage the large volume of groundwater encountered.
- یک چاهک عمیق برای مدیریت حجم زیاد آب زیرزمینی مورد نیاز بود.
- All water runoff eventually flows into the mine's sump.
- تمام رواناب در نهایت به حوضچه‌ی معدن می‌ریزد.
- Few creatures can survive in the deepest part of the sump.
- موجودات کمی می‌توانند در عمیق‌ترین قسمت مرداب زنده بمانند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sump

  1. noun a covered cistern; waste water and sewage flow into it
    Synonyms:
    sink cesspool cesspit

ارجاع به لغت sump

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sump

لغات نزدیک sump

پیشنهاد بهبود معانی