فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sump

sʌmp sʌmp

شکل جمع:

sumps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کارتر، کارتل (مخزنی در زیر موتور ماشین که روغن در آن جریان دارد)

The mechanic checked the sump for any metal shavings.

مکانیک کارتر را برای وجود هرگونه براده‌ی فلزی بررسی کرد.

He drained the sump to change the oil.

او برای تعویض روغن، کارتل را تخلیه کرد.

noun countable

حوضچه، چاهک، مرداب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A deep sump was required to manage the large volume of groundwater encountered.

یک چاهک عمیق برای مدیریت حجم زیاد آب زیرزمینی مورد نیاز بود.

All water runoff eventually flows into the mine's sump.

تمام رواناب در نهایت به حوضچه‌ی معدن می‌ریزد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Few creatures can survive in the deepest part of the sump.

موجودات کمی می‌توانند در عمیق‌ترین قسمت مرداب زنده بمانند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sump

  1. noun a covered cistern; waste water and sewage flow into it
    Synonyms:
    sink cesspool cesspit

ارجاع به لغت sump

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sump» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sump

لغات نزدیک sump

پیشنهاد بهبود معانی