آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Brimful

ˈbrɪmfʊl ˈbrɪmfʊl

معنی brimful | جمله با brimful

adjective

لبریز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The glass was brimful of milk.

لیوان از شیر لبریز بود.

The letter was brimful of complaints and threats.

نامه پر بود از شکوه و تهدید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

with a heart brimful of love

با قلبی سرشار از عشق

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد brimful

  1. adjective overflowing; up to the top
    Synonyms:
    full filled loaded packed stuffed crowded crammed jammed overflowing full to the top running over flush topfull level with chock-full awash
    Antonyms:
    empty unfilled

ارجاع به لغت brimful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brimful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brimful

لغات نزدیک brimful

پیشنهاد بهبود معانی