فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Midi

ˈmɪdi ˈmɪdi ˈmɪdi ˈmɪdi

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پوشاننده‌ی قسمتی از ساق پا

a midi skirt

یک دامن تا ساق پا

a midi dress

یک لباس تا ساق پا

adjective

انگلیسی بریتانیایی سایز متوسط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I wore a midi dress to the party.

من یک لباس با اندازه‌ی متوسط برای مهمانی پوشیده بودم.

She bought a midi skirt for the summer.

او یک دامن با اندازه‌ی متوسط برای تابستان خرید.

noun countable

لباس میدی (پیراهن زنانه با دامن متوسط)

She wore a beautiful midi to the party.

او یک پیراهن میدی زیبا در مهمانی پوشیده بود.

I hid my legs behind midi.

پاهایم را پشت پیراهن میدی پنهان کردم.

abbreviation noun

موسیقی میدی (رابط دیجیتالی سازهای موسیقی)

He used a midi controller to create electronic music.

او از یک کنترلگر میدی برای ساخت موسیقی الکترونیک استفاده کرد.

The midi cables connected the drum machine to the mixer.

کابل‌های میدی، دستگاه درام را به میکسر متصل می‌کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد midi

  1. noun a standard protocol for communication between electronic musical instruments and computers
    Synonyms:
    musical instrument digital interface
  1. adjective used of women's clothing having a hemline at mid-calf
    Antonyms:
    mini maxi

ارجاع به لغت midi

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «midi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/midi

لغات نزدیک midi

پیشنهاد بهبود معانی