پوشانندهی قسمتی از ساق پا
a midi skirt
یک دامن تا ساق پا
a midi dress
یک لباس تا ساق پا
انگلیسی بریتانیایی سایز متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I wore a midi dress to the party.
من یک لباس با اندازهی متوسط برای مهمانی پوشیده بودم.
She bought a midi skirt for the summer.
او یک دامن با اندازهی متوسط برای تابستان خرید.
لباس میدی (پیراهن زنانه با دامن متوسط)
She wore a beautiful midi to the party.
او یک پیراهن میدی زیبا در مهمانی پوشیده بود.
I hid my legs behind midi.
پاهایم را پشت پیراهن میدی پنهان کردم.
موسیقی میدی (رابط دیجیتالی سازهای موسیقی)
He used a midi controller to create electronic music.
او از یک کنترلگر میدی برای ساخت موسیقی الکترونیک استفاده کرد.
The midi cables connected the drum machine to the mixer.
کابلهای میدی، دستگاه درام را به میکسر متصل میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «midi» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/midi