فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Maxi

ˈmæksi ˈmæksi

شکل جمع:

maxis

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پوشاک بلند

She wore an elegant maxi dress to the formal event.

در این مراسم رسمی یک لباس بلند شیک پوشیده بود.

The maxi skirt swayed gently in the breeze.

دامن بلند با وزش نسیم به‌آرامی تکان می‌خورد.

noun countable

پوشاک ماکسی (نوعی لباس بلند که یا تا زانو است و یا تا قوزک پا می‌رسد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She wore a beautiful maxi to the wedding

او در عروسی ماکسی زیبایی به تن داشت.

Her maxi swayed gracefully with each step she took.

با هر قدمی که برمی‌داشت، ماکسی‌اش به‌زیبایی تکان می‌خورد.

prefix

بیش‌ازحد بزرگ

maxi-pizza

پیتزای بیش‌ازحد بزرگ

The movie theater is equipped with a maxi-screen.

این سالن سینما مجهز به صفحه‌نمایش بیش‌ازحد بزرگ است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maxi

  1. adjective used of women's clothing having a hemline at the ankle
    Antonyms:
    midi mini

ارجاع به لغت maxi

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maxi» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maxi

لغات نزدیک maxi

پیشنهاد بهبود معانی