امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unbuttoned

American: ʌnˈbətənd British: ʌnˈbʌtənd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    unbuttons
  • وجه وصفی حال:

    unbuttoning

معنی‌ها

adjective
دکمه باز، با دکمه‌های گشوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
غیر رسمی، خودمانی، بی تکلف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbuttoned

  1. verb Undo the buttons of
    Synonyms:
    unfastened undone
    Antonyms:
    buttoned
  1. adjective Not under constraint in action or expression; - Curtis Bok
    Synonyms:
    unlaced
  1. adjective Not buttoned
    Synonyms:
    unfastened
    Antonyms:
    buttoned

ارجاع به لغت unbuttoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbuttoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbuttoned

لغات نزدیک unbuttoned

پیشنهاد بهبود معانی