در سطح پایین، در ارتفاع کم، از ارتفاع کم، کمارتفاع (نزدیک زمین)
low-level talks between the two governments
مذاکرات میان دو دولت در سطح پایین
The low-level clouds obscured the view of the mountains, making it difficult to see the peaks.
ابرهای کمارتفاع، منظرهی کوهها را پوشانده و دیدن قلهها را دشوار کرده است.
دونپایه، پایینرتبه، کماهمیت (کارمند و شغل و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The low-level employee was responsible for completing mundane tasks such as filing paperwork.
این کارمند دونپایه مسئول انجام کارهای پیشپاافتاده مانند تشکیل پرونده بود.
his low-level job
شغل کماهمیت او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «low-level» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/low-level