گذشتهی ساده:
offendedشکل سوم:
offendedسومشخص مفرد:
offendsمخرب، مشکلساز، دردسرساز، باعث رنجش، مایهی دلخوری، توهینآمیز
She eliminated the offending foods from her diet.
او غذاهای مخرب را از رژیم غذایی خود حذف کرد.
offending behavior
رفتار توهینآمیز
متخلف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
"tougher penalties for offending motorists"
مجازاتهای سختگیرانهتر برای رانندگان متخلف
the offending companies
شرکتهای متخلف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «offending» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/offending