مصادم، گرفتار، دچار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fishing lines ran afoul of each other.
طنابهای ماهیگیری در هم گوریده شدند.
He ran afoul of the bureau chief and was fired.
با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.
1- گور خوردن (مثل گره یا طناب و غیره) در هم گیر کردن، به هم تاب خوردن، گوریدن
2- برخورد پیدا کردن، اختلاف پیدا کردن با، رو در رو شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «afoul» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afoul