با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Afoul

əˈfaʊl əˈfaʊl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    مصادم، گرفتار، دچار
    • - The fishing lines ran afoul of each other.
    • - طناب‌های ماهیگیری در هم گوریده شدند.
    • - He ran afoul of the bureau chief and was fired.
    • - با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد afoul

  1. adjective Especially of a ship's lines etc
    Synonyms: foul, fouled

Idioms

  • to run (or fall) afoul of

    1- گور خوردن (مثل گره یا طناب و غیره) در هم گیر کردن، به هم تاب خوردن، گوریدن

    2- برخورد پیدا کردن، اختلاف پیدا کردن با، رو در رو شدن

ارجاع به لغت afoul

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afoul» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/afoul

لغات نزدیک afoul

پیشنهاد بهبود معانی