گذشتهی ساده:
refrigeratedشکل سوم:
refrigeratedسومشخص مفرد:
refrigeratesوجه وصفی حال:
refrigeratingخنک کردن، سرد کردن، خنک نگاه داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to refrigerate orange juice
آب پرتقال را (در یخچال) خنک کردن
Meat must be refrigerated especially in summertime.
گوشت را باید در یخچال نگه داشت، بهویژه در تابستان.
Without refrigeration milk spoils soon.
شیر را اگر در یخچال نگذارند، در مدت کوتاهی فاسد میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «refrigerate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/refrigerate