با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Refrigerator

rɪˈfrɪdʒəreɪt̬ər rɪˈfrɪdʒəreɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    refrigerators

توضیحات

شکل عامیانه‌ی این لغت: fridge

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    یخچال
    • - I need to go to the store and buy a new refrigerator for my kitchen.
    • - باید به فروشگاه بروم و یک یخچال جدید برای آشپزخانه‌ام بخرم.
    • - The refrigerator is making a strange noise.
    • - صدای عجیبی از یخچال به گوش می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد refrigerator

  1. noun White goods in which food can be stored at low temperatures
    Synonyms: icebox, fridge, freezer, Frigidaire (trademark), cooler, cold-storage box, locker, deep freezer, refrigerator car, electric refrigerator, cooling apparatus, refrigeration equipment, quick freezer, deepfreeze

ارجاع به لغت refrigerator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refrigerator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refrigerator

لغات نزدیک refrigerator

پیشنهاد بهبود معانی