با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Deepfreeze

American: ˈdiːpˈfriːz British: ˈdiːpˈfriːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
(نام تجارتی) فریزر، بستناک‌گر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun verb - transitive
(حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن
noun verb - transitive
(خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن
noun verb - transitive
(مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق
- (adjective) deep-frozen
- سخت منجمدشده، بستناک، (به سرعت و شدت) یخ‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deepfreeze

  1. noun Electric refrigerator (trade name Deepfreeze) in which food is frozen and stored for long periods of time
    Synonyms: deep-freeze, deep freezer, freezer

ارجاع به لغت deepfreeze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deepfreeze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deepfreeze

لغات نزدیک deepfreeze

پیشنهاد بهبود معانی