فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deepfreeze

American: ˈdiːpˈfriːz British: ˈdiːpˈfriːz

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

(نام تجارتی) فریزر، بستناک‌گر

noun verb - transitive

(حرف کوچک - در فریزر) انبار کردن، بستناک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive

(خوراک و غیره را) به سرعت منجمد کردن

noun verb - transitive

(مجازی) به بعد موکول کردن، تعلیق

(adjective) deep-frozen

سخت منجمدشده، بستناک، (به سرعت و شدت) یخ‌زده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deepfreeze

  1. noun Electric refrigerator (trade name Deepfreeze) in which food is frozen and stored for long periods of time
    Synonyms:
    freezer deep freezer deep-freeze

ارجاع به لغت deepfreeze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deepfreeze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deepfreeze

لغات نزدیک deepfreeze

پیشنهاد بهبود معانی