گذشتهی ساده:
calcifiedشکل سوم:
calcifiedسومشخص مفرد:
calcifiesوجه وصفی حال:
calcifyingآهکی شدن یا کردن، بهصورت تودهای از کلسیم سخت در آمدن (در بافتها یا اندامهای بدن)، متحجر شدن، سخت شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Part of the medicine injected in me calcified and years later had to be removed surgically.
بخشی از دارویی که به من ترزیق شده بود، سخت و آهکی شد و سالها بعد با عمل جراحی آن را در آوردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «calcify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calcify