فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Calcify

ˈkælsɪfaɪ ˈkælsɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

calcified

شکل سوم:

calcified

سوم‌شخص مفرد:

calcifies

وجه وصفی حال:

calcifying

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive verb - intransitive

آهکی شدن یا کردن، به‌صورت توده‌ای از کلسیم سخت در آمدن (در بافت‌ها یا اندام‌های بدن)، متحجر شدن، سخت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Part of the medicine injected in me calcified and years later had to be removed surgically.

بخشی از دارویی که به من ترزیق شده بود، سخت و آهکی شد و سال‌ها بعد با عمل جراحی آن را در آوردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calcify

  1. verb become impregnated with calcium salts
    Antonyms:
    decalcify

ارجاع به لغت calcify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calcify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calcify

لغات نزدیک calcify

پیشنهاد بهبود معانی