فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trotter

ˈtrɑːtər ˈtrɒtə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

غذا و آشپزی پاچه‌‌ی خوک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

Some people find trotter to be a delicacy, while others find it unappetizing.

برخی افراد پاچه‌ی خوک را غذای لذیذی می دانند اما برخی دیگر آن را اشتهاکورکن می‌دانند.

The chef prepared a delicious dish using trotter as the main ingredient.

سرآشپز با استفاده از پاچه‌ی خوک به عنوان ماده‌ی اصلی، غذای خوشمزه‌ای را آماده کرد.

noun countable

ورزش اسب یورتمه‌رو، اسب مسابقه‌ی یورتمه‌سواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The crowd erupted in cheers as the trotter crossed the finish line in first place.

با عبور اسب یورتمه‌رو از خط پایان در جایگاه اول، جمعیت به تشویق پرداختند.

The owner of the trotter was thrilled to see his horse perform so well in the race.

صاحب اسب مسابقه‌ی یورتمه‌سواری از دیدن عملکرد اسبش در مسابقه بسیار هیجان‌زده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trotter

  1. noun a horse trained to trot; especially a horse trained for harness racing
    Synonyms:
    trotting horse

ارجاع به لغت trotter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trotter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trotter

لغات نزدیک trotter

پیشنهاد بهبود معانی