فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perforation

ˈpɜrːfəˈreɪʃn ˌpɜːfəˈreɪʃn

شکل جمع:

perforations

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

ایجاد سوراخ، لبه کنگره‌ای مثل تمبر پست، آژدار

noun

سوراخ، عمل سوراخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

perforations made in a shoe upper for ornament or ventilation

سوراخ‌هایی که برای تزیین یا هوارسانی در رویه‌ی کفش ایجاد شده است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perforation

  1. noun an opening, especially in a solid structure
    Synonyms:
    hole gap break breach rupture
  1. noun a small mark or hole made by a sharp, pointed object
    Synonyms:
    hole puncture prick slit break aperture stab

ارجاع به لغت perforation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perforation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perforation

لغات نزدیک perforation

پیشنهاد بهبود معانی