گذشتهی ساده:
consistedشکل سوم:
consistedسومشخص مفرد:
consistsوجه وصفی حال:
consisting(با in) (رسمی) عبارت بودن از، قائم بودن به، بسته بودن به، موکول بودن به، مبتنی بودن بر، منوط بودن به
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Wisdom does not consist only in knowing facts.
خردمندی فقط به دانستن واقعیات نیست.
(با of) متشکل بودن از، شامل...بودن، مرکب بودن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Water consists of hydrogen and oxygen.
آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است.
(با with) جور بودن با، توافق داشتن
His claim consists with facts.
ادعای او با واقعیات مطابقت دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consist