فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Consist

kənˈsɪst kənˈsɪst

گذشته‌ی ساده:

consisted

شکل سوم:

consisted

سوم‌شخص مفرد:

consists

وجه وصفی حال:

consisting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

(با in) (رسمی) عبارت بودن از، قائم بودن به، بسته بودن به، موکول بودن به، مبتنی بودن بر، منوط بودن به

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

Wisdom does not consist only in knowing facts.

خردمندی فقط به دانستن واقعیات نیست.

verb - transitive

(با of) متشکل بودن از، شامل...بودن، مرکب بودن از

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Water consists of hydrogen and oxygen.

آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است.

verb - transitive

(با with) جور بودن با، توافق داشتن

His claim consists with facts.

ادعای او با واقعیات مطابقت دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consist

  1. verb exist, reside
    Synonyms:
    be exist reside lie rest dwell subsist abide inhere be found in be contained in be expressed by

ارجاع به لغت consist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consist

لغات نزدیک consist

پیشنهاد بهبود معانی