فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consist

kənˈsɪst kənˈsɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    consisted
  • شکل سوم:

    consisted
  • سوم شخص مفرد:

    consists
  • وجه وصفی حال:

    consisting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive B1
    (با in) (رسمی) عبارت بودن از، قائم بودن به، بسته بودن به، موکول بودن به، مبتنی بودن بر، منوط بودن به
    • - Wisdom does not consist only in knowing facts.
    • - خردمندی فقط به دانستن واقعیات نیست.
  • verb - transitive
    (با of) متشکل بودن از، شامل...بودن، مرکب بودن از
    • - Water consists of hydrogen and oxygen.
    • - آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است.
  • verb - transitive
    (با with) جور بودن با، توافق داشتن
    • - His claim consists with facts.
    • - ادعای او با واقعیات مطابقت دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consist

  1. verb exist, reside
    Synonyms: abide, be, be contained in, be expressed by, be found in, dwell, inhere, lie, repose, rest, subsist

ارجاع به لغت consist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consist

لغات نزدیک consist

پیشنهاد بهبود معانی