گذشتهی ساده:
lubricatedشکل سوم:
lubricatedسومشخص مفرد:
lubricatesوجه وصفی حال:
lubricatingروانسازنده، چرب کردن، لیز کردن
روغن زدن، روان کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
engine lubrication
روغنکاری موتور
I lubricated the wheels.
به چرخها روغن زدم.
One strong drink lubricated his tongue.
یک مشروب قوی زبان او را باز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lubricate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lubricate