فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Appertain

ˌæpərˈteɪn ˌæpəˈteɪn

گذشته‌ی ساده:

appertained

شکل سوم:

appertained

سوم‌شخص مفرد:

appertains

وجه وصفی حال:

appertaining

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive

وابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن (با to )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

duties appertaining to members of Parliament

وظایف محوله به اعضای پارلمان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد appertain

  1. verb belong, be connected
    Synonyms:
    relate apply refer pertain belong be relevant be connected touch upon have to do with be part of be proper be characteristic of bear vest

ارجاع به لغت appertain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appertain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appertain

لغات نزدیک appertain

پیشنهاد بهبود معانی