گذشتهی ساده:
appertainedشکل سوم:
appertainedسومشخص مفرد:
appertainsوجه وصفی حال:
appertainingوابسته بودن، مربوط بودن، متعلق بودن، اختصاص داشتن (با to )
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
duties appertaining to members of Parliament
وظایف محوله به اعضای پارلمان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «appertain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appertain