(به گونهای که بر اساس میزان اهمیت مرتب شده باشد) بهطور/بهصورتِ سلسلهمراتبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nursing is organized hierarchically so that, as staff progress, they move away from basic caring work towards high-tech, skilled interventions.
«پرستاری» بهصورتِ سلسله مراتبی سازماندهی میشود تا با پیشرفت کارکنان، آنها از کارهای مراقبتیِ اولیه و پایهای بهسمتِ مداخلات با فناوری پیشرفته و مهارتیِ سطح بالا حرکت کنند.
Our company is hierarchically structured.
ساختار شرکت ما بهصورت سلسلهمراتبی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hierarchically» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hierarchically