ناظر، نظارتکننده، کنترلکننده، نظارتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company must comply with strict regulatory standards.
این شرکت باید از استانداردهای نظارتی دقیق پیروی کند.
Regulatory agencies oversee the financial industry.
سازمانهای کنترلکننده بر صنایع مالی نظارت میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «regulatory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regulatory