آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Incumbency

ɪnˈkʌmbənsi ɪnˈkʌmbənsi

شکل جمع:

incumbencies

معنی incumbency | جمله با incumbency

noun

تصدی، عهده‌داری، وظیفه، لزوم، وجوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

during (the period of) Reagan's incumbency

در دوران تصدی ریگان

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد incumbency

  1. noun the holding of something, such as a position
    Synonyms:
    occupation occupancy tenure term of office responsibleness answerableness

سوال‌های رایج incumbency

شکل جمع incumbency چی میشه؟

شکل جمع incumbency در زبان انگلیسی incumbencies است.

ارجاع به لغت incumbency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incumbency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incumbency

لغات نزدیک incumbency

پیشنهاد بهبود معانی