فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shaker

ˈʃeɪkər ˈʃeɪkə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شیکر، مخلوط‌کن، همزن مایعات، همزن استاتیک

I need to buy a new shaker for my workouts at the gym.

من باید یک شیکر جدید برای تمریناتم در باشگاه بخرم.

She placed ice cubes in the cocktail shaker before adding the vodka and juice.

او قبل‌از اضافه کردن ودکا و آب‌میوه، تکه‌های یخ را در همزن کوکتل ریخت.

noun countable

نمکدان، نمک‌پاش، فلفل‌پاش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The shaker was filled with salt and I sprinkled it over my dish.

نمک‌پاش پر از نمک بود و من آن را روی ظرفم پاشیدم.

Pass me the salt shaker, please.

لطفاً نمکدان را به من بدهید.

noun countable

ظرف تکان‌دهنده‌ی تاس

John eagerly picked up the shaker and prepared for his turn in the game.

جان مشتاقانه ظرف تکان‌دهنده‌ی تاس را برداشت و برای نوبت خود در بازی آماده شد.

The shaker rattled as the dice tumbled inside.

وقتی تاس‌ها داخلش می‌افتند، تکان‌دهنده تکان می‌خورد.

noun countable

(شخص یا شی) تکان‌دهنده

As a political activist, he became known as a shaker in his community.

او به‌عنوان یک فعال سیاسی، یک تکان‌دهنده در جامعه‌ی خود شناخته شد.

The motivational speaker was a great shaker, inspiring the audience to pursue their dreams.

سخنران انگیزشی یک تکان‌دهنده‌ی عالی بود و به مخاطبان انگیزه می‌داد تا رویاهای خود را دنبال کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shaker

  1. noun a person who wields power and influence
    Synonyms:
    mover-and-shaker

لغات هم‌خانواده shaker

ارجاع به لغت shaker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shaker

لغات نزدیک shaker

پیشنهاد بهبود معانی