لرزش، تزلزل، سستی
The shakiness in his hands means he needs extra time to get dressed.
لرزش دستانش این معنی را میرساند که او برای پوشیدن لباس به زمان بیشتری نیاز دارد.
I was worried by the shakiness of the bridge.
از لرزش پل نگران شدم.
بیثباتی، ضعف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the shakiness of the book's premise
ضعف فرض منطقی کتاب
Government bonds gained popularity due to the shakiness of the US stock market.
اوراق قرضهی دولتی بهدلیل بیثباتی بازار سهام آمریکا محبوبیت پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shakiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shakiness