امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pallet

ˈpælɪt ˈpælɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pallets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پالت (سازه‌ای چوبی برای حمل‌ونقل که حین حمل محصولات توسط لیفتراک، جک پالت، لودر، دستگاه‌های بالابر یا جرثقیل، از محصولات در یک ساختار پایدار پشتیبانی می‌کند.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- I need to buy a new pallet to move these heavy crates safely.
- من باید یک پالت جدید بخرم تا با خیال راحت این جعبه‌های سنگین را جابه‌جا کنم.
- The workers stacked the boxes onto the pallet for easy transportation.
- کارگران جعبه‌ها را برای حمل‌ونقل آسان روی پالت چیدند.
noun countable
کفی تخت (معمولاً چوبی) (برای قرار دادن تشک روی آن)
- She bought a new pallet for her mattress, as the old one was worn out.
- او یک کفی تخت جدید برای تشکش خرید، زیرا کفی تخت قدیمی فرسوده شده بود.
- We decided to use wooden pallets as a makeshift bed for our camping trip.
- تصمیم گرفتیم از کفی‌های تخت چوبی به‌عنوان یک تخت موقت برای سفر کمپینگ خود استفاده کنیم.
noun countable
مکانیک اهرم فرار ساعت، دنگ
- Without a properly functioning pallet, the balance wheel would not oscillate correctly.
- بدون اهرم فرار با عملکرد مناسب، چرخ تعادل به‌درستی نوسان نمی‌کند.
- The watchmaker meticulously crafted each component, including the delicate pallet.
- ساعت‌ساز بادقت تمام اجزاء، از جمله دنگ ظریف را ساخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pallet

  1. noun Board that provides a flat surface on which artists mix paints and the range of colors used
    Synonyms: palette, bed, cot, stretcher, blanket, mattress, couch, platform

ارجاع به لغت pallet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pallet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pallet

لغات نزدیک pallet

پیشنهاد بهبود معانی