شکل جمع:
palletsپالت (سازهای چوبی برای حملونقل که حین حمل محصولات توسط لیفتراک، جک پالت، لودر، دستگاههای بالابر یا جرثقیل، از محصولات در یک ساختار پایدار پشتیبانی میکند.)
I need to buy a new pallet to move these heavy crates safely.
من باید یک پالت جدید بخرم تا با خیال راحت این جعبههای سنگین را جابهجا کنم.
The workers stacked the boxes onto the pallet for easy transportation.
کارگران جعبهها را برای حملونقل آسان روی پالت چیدند.
کفی تخت (معمولاً چوبی) (برای قرار دادن تشک روی آن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She bought a new pallet for her mattress, as the old one was worn out.
او یک کفی تخت جدید برای تشکش خرید، زیرا کفی تخت قدیمی فرسوده شده بود.
We decided to use wooden pallets as a makeshift bed for our camping trip.
تصمیم گرفتیم از کفیهای تخت چوبی بهعنوان یک تخت موقت برای سفر کمپینگ خود استفاده کنیم.
مکانیک اهرم فرار ساعت، دنگ
Without a properly functioning pallet, the balance wheel would not oscillate correctly.
بدون اهرم فرار با عملکرد مناسب، چرخ تعادل بهدرستی نوسان نمیکند.
The watchmaker meticulously crafted each component, including the delicate pallet.
ساعتساز بادقت تمام اجزاء، از جمله دنگ ظریف را ساخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pallet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pallet