Separable

ˈseprəbl ˈseprəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more separable
  • صفت عالی:

    most separable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
قابل جداسازی، قابل‌تفکیک، جدا‌شدنی، جدا‌کردنی، جدایی‌پذیر، تفکیک‌پذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The two tasks are separable and can be done independently.
- این دو کار قابل‌تفکیک هستند و می‌توانند به‌طور مستقل انجام شوند.
- The components of the system are separable for easier transportation.
- اجزای این سیستم به‌منظور حمل‌ونقل آسان‌تر قابل جداسازی هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد separable

  1. adjective capable of being divided or dissociated
    Synonyms:
    detachable breakable severable dissociable

لغات هم‌خانواده separable

ارجاع به لغت separable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «separable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/separable

لغات نزدیک separable

پیشنهاد بهبود معانی