صفت تفضیلی:
more separableصفت عالی:
most separableقابل جداسازی، قابلتفکیک، جداشدنی، جداکردنی، جداییپذیر، تفکیکپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two tasks are separable and can be done independently.
این دو کار قابلتفکیک هستند و میتوانند بهطور مستقل انجام شوند.
The components of the system are separable for easier transportation.
اجزای این سیستم بهمنظور حملونقل آسانتر قابل جداسازی هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «separable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/separable