(با دیواره یا تیغه کشیدن) به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن، اتاق اتاق کردن، کوپهبندی کردن، اتاقکدار کردن، محفظهدار کردن
The large hall has been compartmentalized into several cubicles.
تالار بزرگ را به چندین اتاقک تقسیم کردهاند.
(کتاب یا مطلب و غیره) فصل بندی کردن، بخش بندی کردن، تبدیل به اجزا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The compartmentalization of science into physics and chemistry, etc. is sometimes misleading.
تقسیمبندی علم به فیزیک و شیمی و غیره گاهی گمراهکننده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compartmentalize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compartmentalize