با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

But

bət bət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural adverb conjunction preposition A1
    ولی، اما، لیکن، جز، مگر، به‌استثنای، فقط، نه تنها،به‌طور محض، بی، بدون
    • - Nobody came but my brother.
    • - کسی بجز برادرم نیامد.
    • - All but one of the fugitives ...
    • - همه سوای یکی از فراریان ...
    • - We cannot choose but (to) stay.
    • - چاره‌ای جز ماندن نداریم.
    • - I couldn't help but laugh.
    • - نتوانستم جلو خنده‌ی خود را بگیرم.
    • - He is lazy but intelligent.
    • - او تنبل ولی باهوش است.
    • - I am old but you are young.
    • - من پیرم؛ اما شما جوان هستید.
    • - I don't question but you're correct.
    • - تردیدی ندارم که حق با شماست.
    • - If I had but known she was ill, I would have never shouted at her.
    • - اگر (فقط) می‌دانستم که مریض است هرگز سرش داد نمی‌زدم.
    • - He is but a child.
    • - او کودکی بیش نیست.
    • - I heard it but now.
    • - همین حالا شنیدم.
    • - I bought it but last year.
    • - همین پارسال آن را خریدم.
    • - He is a good man but he is my brother too.
    • - او مرد خوبی است و از سوی دیگر برادر من هم هست.
    • - Not a man but felt it.
    • - مردی نبود که آن را احساس نکند.
    • - He did it, but good.
    • - آن عمل را خیلی خوب انجام داد.
    • - But for you, I would be dead by now.
    • - اگر برای خاطر تو نبود، من تا حالا مرده بودم.
    • - I have no doubt but that he'll come.
    • - شکی ندارم که او خواهد آمد.
    • - One cannot but admire him.
    • - آدم نمی‌تواند از تحسین او خودداری کند.
    • - We couldn't help but surrender.
    • - چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشتیم.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد but

  1. conjuction, preposition indicating contrast
    Synonyms: however, on the other hand, nevertheless, still, yet, though, although
  2. conjuction, preposition indicating an exception
    Synonyms: except, disregarding, without, not including, aside from, passing over, barring, omitting

Collocations

Idioms

  • it never rains but it pours

    یا اصلاً نمی‌بارد یا خیلی می‌بارد.

    بدبختی هرگز تنها نمی‌آید، بدبیاری یکی دوتا نیست

  • but and ben

    (اسکاتلند) همه‌ی منزل

ارجاع به لغت but

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «but» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/but

لغات نزدیک but

پیشنهاد بهبود معانی