خارجی، بیرونی
The extrinsic factors influenced her decision to relocate.
عوامل بیرونی بر تصمیم او برای نقلمکان تأثیر گذاشت.
The extrinsic factors, such as weather conditions, affected the outcome of the experiment.
عوامل بیرونی، مانند شرایط آبوهوایی، بر نتیجهی آزمایش تأثیر گذاشت.
one of the extrinsic features of this building
یکی از ویژگیهای بیرونی این ساختمان
کالبدشناسی خارجی، اکسترنسیک (اشاره به ماهیچهای که از قسمتی از بدن که آن را به فعالیت وا میدارد فاصله دارد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The extrinsic muscles of the eye facilitate its intricate motions.
ماهیچههای خارجی چشم حرکات پیچیدهی آن را تسهیل میکنند.
Extrinsic muscles of the foot guide its movements from afar.
عضلات اکسترنسیک پا حرکات آن را از دور هدایت میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extrinsic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extrinsic