امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unrehearsed

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بدون آمادگی قبلی، فی‌البداهه، بدون برنامه‌ریزی قبلی، بدون تمرین قبلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His speech was unrehearsed.
- سخنرانی‌اش فی‌البداهه بود.
- an unrehearsed performance
- اجرای بدون تمرین و آمادگی قبلی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrehearsed

  1. adjective spontaneous
    Synonyms:
    ad-lib extemporaneous from the hip impromptu improvised impulsive not rehearsed off the cuff off the top of one’s head spur of the moment unpracticed unprepared

ارجاع به لغت unrehearsed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrehearsed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unrehearsed

لغات نزدیک unrehearsed

پیشنهاد بهبود معانی