فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

That

ðæt ðæt

شکل جمع:

those

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb conjunction pronoun determiner A1

آن، اشاره به دور، آن یکی، که، برای آنکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

That woman is Mehri.

آن زن، مهری است.

that sweet smile

آن لبخند شیرین

نمونه‌جمله‌های بیشتر

those red apples

آن سیب‌های سرخ

That is Ramin.

آن رامین است.

That book is mine.

آن کتاب مال من است.

That tastes good.

مزه‌ی آن خوب است.

in those days

در آن روزگار

This is larger than that one.

این از آن یکی بزرگتر است.

Those present were in favor of a change.

آنان که حضور داشتند با تغییر موافق بودند.

those who know

آن‌هایی که می‌دانند

those who think of bread and butter...

آنان که به فکر نان و آش‌اند...

the road (that) we took

راهی که پیش گرفتیم

the house (that) I bought

خانه‌ای که خریدم

Pari said that she had a headache.

پری گفت که سرش درد می‌کند.

the year that I was born

سالی که در آن زاده شدم

the place that I saw Joan for the first time

جایی که در آن جون را برای اولین بار دیدم

That he is a coward is now obvious.

اکنون آشکار است که او ترسو است.

The truth is that I never kissed her.

واقعیت آن است که هرگز او را نبوسیدم.

They died that we might live.

آنان مردند تا اینکه ما بتوانیم زندگی کنیم.

You drove so fast that I could not catch up with you.

آن‌قدر تند راندی که نتوانستم به تو برسم.

I am sorry that I caused you so much trouble.

از اینکه این‌همه به شما زحمت دادم، پوزش می‌خواهم.

I didn't like the book that much.

آن‌قدر هم از آن کتاب خوشم نیامد.

He is not that strong.

او آن‌قدر قوی نیست.

A man that rich should have a car.

مردی که آن همه ثروتمند است باید اتومبیل داشته باشد.

Homa wasn't that late.

هما آن‌قدرها هم تأخیر نداشت.

I can't swim that far.

به آن دوری نمی‌توانم شنا کنم.

I'am that tired I could drop.

آن‌قدر خسته‌ام که ممکن است بیفتم.

oh, that this day were over!

ای کاش این روز سپری می‌شد!

oh, that I were a bird ...!

کاشکی که من مرغی بودم ...!

that you should say such a thing!

گفتن چنین چیزی از تو بعید است!

They aren't all that rich.

آن‌قدرها هم پولدار نیستند.

jewelry and all that

جواهرات و غیره

The bridge is made of wooden beams, and weak beams at that.

پل با تیرهای چوبی و آن هم تیرهای چوبی ضعیف ساخته شده است.

We might be worse off at that.

ممکن است وضعمان از آن هم بدتر باشد.

two hundred dollars a month, that is $50 a week

دویست دلار در ماه به‌عبارت‌دیگر هفته‌ای 50 دلار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد that

  1. conjunction
    Synonyms:
    so in-that so-that in-order-that for the reason that to the end that
  1. adjective
    Synonyms:
    the a this one such a certain a particular a well known
  1. pronoun
    Synonyms:
    who that-one the-one anyway not-so rather less even-so that fact that other not so very the one in question all-things-considered

Collocations

that is (to say)

به عبارت دیگر

that's that

همین که گفتم، همین که هست، دیگر حرفی ندارم

Idioms

all that

(عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آن‌قدرها هم نه، نه آن مقدار

2- و چیزهای مشابه، و غیره

at that

بعلاوه، اضافه‌بر آن، روی‌هم‌رفته، علاوه‌بر‌ آن، هم، همچنین

علی‌رغم آن...، برخلاف آن...

that's a horse of a different color

آن موضوع اصلاً متفاوت است (اصلاً با این موضوع رابطه ندارد)

that's all there is to it

همین است و بس

that's water under the bridge

غصه‌ی کار شده را نباید خورد

Idioms بیشتر

cross that bridge when you come to it

«چو فردا شود، فکر فردا کنیم» (نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده است، نباش)

ارجاع به لغت that

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «that» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/that

لغات نزدیک that

پیشنهاد بهبود معانی