امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

That

ðæt ðæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    those

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb conjunction pronoun determiner A1
آن، اشاره به دور، آن یکی، که، برای آنکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- That woman is Mehri.
- آن زن، مهری است.
- that sweet smile
- آن لبخند شیرین
- those red apples
- آن سیب‌های سرخ
- That is Ramin.
- آن رامین است.
- That book is mine.
- آن کتاب مال من است.
- That tastes good.
- مزه‌ی آن خوب است.
- in those days
- در آن روزگار
- This is larger than that one.
- این از آن یکی بزرگتر است.
- Those present were in favor of a change.
- آنان که حضور داشتند با تغییر موافق بودند.
- those who know
- آن‌هایی که می‌دانند
- those who think of bread and butter...
- آنان که به فکر نان و آش‌اند...
- the road (that) we took
- راهی که پیش گرفتیم
- the house (that) I bought
- خانه‌ای که خریدم
- Pari said that she had a headache.
- پری گفت که سرش درد می‌کند.
- the year that I was born
- سالی که در آن زاده شدم
- the place that I saw Joan for the first time
- جایی که در آن جون را برای اولین بار دیدم
- That he is a coward is now obvious.
- اکنون آشکار است که او ترسو است.
- The truth is that I never kissed her.
- واقعیت آن است که هرگز او را نبوسیدم.
- They died that we might live.
- آنان مردند تا اینکه ما بتوانیم زندگی کنیم.
- You drove so fast that I could not catch up with you.
- آن‌قدر تند راندی که نتوانستم به تو برسم.
- I am sorry that I caused you so much trouble.
- از اینکه این‌همه به شما زحمت دادم، پوزش می‌خواهم.
- I didn't like the book that much.
- آن‌قدر هم از آن کتاب خوشم نیامد.
- He is not that strong.
- او آن‌قدر قوی نیست.
- A man that rich should have a car.
- مردی که آن همه ثروتمند است باید اتومبیل داشته باشد.
- Homa wasn't that late.
- هما آن‌قدرها هم تأخیر نداشت.
- I can't swim that far.
- به آن دوری نمی‌توانم شنا کنم.
- I'am that tired I could drop.
- آن‌قدر خسته‌ام که ممکن است بیفتم.
- oh, that this day were over!
- ای کاش این روز سپری می‌شد!
- oh, that I were a bird ...!
- کاشکی که من مرغی بودم ...!
- that you should say such a thing!
- گفتن چنین چیزی از تو بعید است!
- They aren't all that rich.
- آن‌قدرها هم پولدار نیستند.
- jewelry and all that
- جواهرات و غیره
- The bridge is made of wooden beams, and weak beams at that.
- پل با تیرهای چوبی و آن هم تیرهای چوبی ضعیف ساخته شده است.
- We might be worse off at that.
- ممکن است وضعمان از آن هم بدتر باشد.
- two hundred dollars a month, that is $50 a week
- دویست دلار در ماه به‌عبارت‌دیگر هفته‌ای 50 دلار
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد that

  1. conjunction
    Synonyms:
    in-that so so-that in-order-that to the end that for the reason that
  1. adjective
    Synonyms:
    the this one a certain a well known a particular such
  1. pronoun
    Synonyms:
    the-one that-one the one in question that fact that other who even-so all-things-considered anyway not so very not-so rather less

Collocations

  • that's that

    همین که گفتم، همین که هست، دیگر حرفی ندارم

Idioms

  • all that

    (عامیانه) 1- (در ساختارهای منفی) آن‌قدرها هم نه، نه آن مقدار

    2- و چیزهای مشابه، و غیره

  • at that

    بعلاوه، اضافه‌بر آن، روی‌هم‌رفته، علاوه‌بر‌ آن، هم، همچنین

    علی‌رغم آن...، برخلاف آن...

ارجاع به لغت that

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «that» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/that

لغات نزدیک that

پیشنهاد بهبود معانی