شکل جمع:
thoseآن، اشاره به دور، آن یکی، که، برای آنکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That woman is Mehri.
آن زن، مهری است.
that sweet smile
آن لبخند شیرین
those red apples
آن سیبهای سرخ
That is Ramin.
آن رامین است.
That book is mine.
آن کتاب مال من است.
That tastes good.
مزهی آن خوب است.
in those days
در آن روزگار
This is larger than that one.
این از آن یکی بزرگتر است.
Those present were in favor of a change.
آنان که حضور داشتند با تغییر موافق بودند.
those who know
آنهایی که میدانند
those who think of bread and butter...
آنان که به فکر نان و آشاند...
the road (that) we took
راهی که پیش گرفتیم
the house (that) I bought
خانهای که خریدم
Pari said that she had a headache.
پری گفت که سرش درد میکند.
the year that I was born
سالی که در آن زاده شدم
the place that I saw Joan for the first time
جایی که در آن جون را برای اولین بار دیدم
That he is a coward is now obvious.
اکنون آشکار است که او ترسو است.
The truth is that I never kissed her.
واقعیت آن است که هرگز او را نبوسیدم.
They died that we might live.
آنان مردند تا اینکه ما بتوانیم زندگی کنیم.
You drove so fast that I could not catch up with you.
آنقدر تند راندی که نتوانستم به تو برسم.
I am sorry that I caused you so much trouble.
از اینکه اینهمه به شما زحمت دادم، پوزش میخواهم.
I didn't like the book that much.
آنقدر هم از آن کتاب خوشم نیامد.
He is not that strong.
او آنقدر قوی نیست.
A man that rich should have a car.
مردی که آن همه ثروتمند است باید اتومبیل داشته باشد.
Homa wasn't that late.
هما آنقدرها هم تأخیر نداشت.
I can't swim that far.
به آن دوری نمیتوانم شنا کنم.
I'am that tired I could drop.
آنقدر خستهام که ممکن است بیفتم.
oh, that this day were over!
ای کاش این روز سپری میشد!
oh, that I were a bird ...!
کاشکی که من مرغی بودم ...!
that you should say such a thing!
گفتن چنین چیزی از تو بعید است!
They aren't all that rich.
آنقدرها هم پولدار نیستند.
jewelry and all that
جواهرات و غیره
The bridge is made of wooden beams, and weak beams at that.
پل با تیرهای چوبی و آن هم تیرهای چوبی ضعیف ساخته شده است.
We might be worse off at that.
ممکن است وضعمان از آن هم بدتر باشد.
two hundred dollars a month, that is $50 a week
دویست دلار در ماه بهعبارتدیگر هفتهای 50 دلار
به عبارت دیگر
همین که گفتم، همین که هست، دیگر حرفی ندارم
that's a horse of a different color
آن موضوع اصلاً متفاوت است (اصلاً با این موضوع رابطه ندارد)
همین است و بس
غصهی کار شده را نباید خورد
cross that bridge when you come to it
«چو فردا شود، فکر فردا کنیم» (نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده است، نباش)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «that» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/that