شکل جمع:
theseاین
This one is one mine.
این یکی مال من است.
This tastes good.
مزهی این خوب است.
This is longer than that.
این از آن درازتر است.
This convinces me.
این مرا مجاب میکند.
these are my books.
اینها کتاب من هستند.
اینقدر، تا این حد، به این اندازه، اینچنین، اینگونه، به این میزان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I didn’t think it would be this hard.
فکر نمیکردم به این اندازه سخت باشد.
Why are you this angry about it?
چرا اینقدر از این موضوع عصبانی هستی؟
A car this big must be expensive.
اتومبیلی به این بزرگی باید گرانقیمت باشد.
همین، این، موافقم، دقیقاً
When I see someone say something I deeply agree with, I just comment, ‘This.’
وقتی کسی چیزی مینویسه که کاملاً باهاش موافقم، فقط مینویسم: «موافقم»
Someone posted a quote about kindness, and hundreds replied with “This.”
شخصی، نقلقولی دربارهی مهربانی منتشر کرد و صدها نفر با کلمهی «همینه» پاسخ دادند.
در این دوره و زمانه
مردن، (از این جهان) رخت بربستن
در این مورد، در این حالت، در این موقعیت
this day (or tomorrow, etc) week
(انگلیس) یک هفته از امروز (یا فردا و غیره)
this beats that into a cocked hat
(انگلیس - عامیانه) این از آن خیلی بهتر است.
در این دور و زمانه، این روزها
از این بهتر میتوانی؟، از من بهتر میتوانی؟
this, our, etc. neck of the woods
این حوالی، این دوروبر، این اطراف، این منطقه، این ناحیه
با این حساب، با این رویه، با این وضعیت، با این شرایط، با این روند، با این وجود، بر این روال، بدین طریق، اگر وضع این چنین باشد، در این صورت
(عامیانه) عالی، بسیار خوب، باورنکردنی، محشر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «this» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/this