فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Oven

ˈʌvn ˈʌvn

شکل جمع:

ovens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

فر، تنور، اجاق، کوره

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The oven is preheating to 350 degrees.

فر از قبل با دمای ۳۵۰ درجه گرم می‌شود.

Be careful when touching the hot oven rack.

هنگام دست زدن به توری داغ فر مراقب باشید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oven

  1. noun kitchen stove
    Synonyms:
    stove range kitchen range microwave microwave oven roaster kiln tandoor

Idioms

she has got a bun in the oven

(انگلیس - عامیانه - توهین آمیز) او آبستن است

ارجاع به لغت oven

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oven» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oven

لغات نزدیک oven

پیشنهاد بهبود معانی