شفافیت، وضوح، قابلفهم
The company emphasized the importance of transparency in their financial reporting.
این شرکت بر اهمیت شفافیت در گزارشگری مالی خود تاکید کرد.
The transparency of the glass allowed us to see the beautiful sunset.
شفافیت شیشه به ما اجازه میداد تا غروب زیبای خورشید را ببینیم.
هنر عکس یا خطی که از پشت روشنایی به آن بیندازند، پشتنمایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The transparency of the photograph allowed us to see every detail.
پشتنمایی عکس به ما این امکان را میداد که همهی جزئیات را ببینیم.
The artist used a transparency to project their artwork onto the wall.
این هنرمند برای نمایش آثار هنریاش بر روی دیوار از پشتنمایی استفاده کرد.
صداقت، صراحت، روراستی
The government's lack of transparency raised suspicions among the public.
عدمصداقت دولت باعث ایجاد شبهه در بین مردم شد.
The company prided itself on its transparency, allowing customers to trust their business practices.
این شرکت به روراستی خود افتخار میکند و به مشتریان اجازه میدهد تا به شیوه های تجاریشان اعتماد کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transparency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transparency