تمیز، آراسته، مرتب (در مورد لباس پوشیدن)
He dressed immaculately for the job interview.
او برای مصاحبهی شغلی مرتب لباس پوشیده بود.
She was dressed immaculately for the gala, with not a single wrinkle or stain on her gown.
او برای مراسم گالا آراسته لباس پوشیده بود و حتی یک چروک یا لکه روی لباسش دیده نمیشد.
بهطور بینقص، بدون ایراد، بدون عیب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef presented the dish immaculately.
آشپز غذا را بهطور بینقص ارائه کرد.
The students completed their group project immaculately.
دانشآموزان پروژهی گروهی خود را بدون ایراد به پایان رساندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immaculately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immaculately