معنی exteriorization به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

معنی

noun

صورت خارجی دادن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exteriorization

noun A physical entity typifying an abstraction

Synonyms: externalization, embodiment, incarnation, manifestation, materialization, objectification, personalization, personification, substantiation, type, prosopopeia, externalisation, exteriorisation

ارجاع به لغت exteriorization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «exteriorization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exteriorization

لغات نزدیک exteriorization

- exterior angle
- exteriority
- exteriorization
- exteriorize
- exteriorly

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel