با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Constriction

kənˈstrɪkʃn̩ kənˈstrɪkʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تنگی، ضیق، انقباض، فشار، تنگ‌شدگی، قبض مزاج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- constriction of the chest
- حالت تنگی و گرفتگی سینه
- a constriction in the vein
- تنگ‌شدگی در رگ
- the constriction of trade because of war
- محدود شدن تجارت به واسطه‌ی جنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد constriction

  1. noun blockage
    Synonyms: binding, choking, compression, constraint, contraction, cramp, impediment, limitation, narrowing, pressure, reduction, restriction, squeezing, stenosis, stricture, tightness
    Antonyms: opening

ارجاع به لغت constriction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constriction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/constriction

لغات نزدیک constriction

پیشنهاد بهبود معانی