فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Constrictor

ˈboʊəkənstrɪktə ˈbəʊəkənstrɪktə

شکل جمع:

constrictors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مار بوآ (سرده‌ای از مارها که به دور طعمه‌ی خود می‌پیچند)

A constrictor wraps around its victim and slowly crushes it to death.

مار بوآ دور قربانی خود می‌پیچد و به‌آرامی او را خفه می‌کند.

Unlike venomous snakes, constrictors rely on strength rather than poison to kill.

برخلاف مارهای سمی، مارهای بوآ برای کشتن به قدرت فیزیکی تکیه دارند نه به سم.

noun countable

پزشکی عضله‌ی منقبض‌کننده، ماهیچه‌ی منقبض‌کننده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The constrictor muscles in the throat help in swallowing food.

عضله‌های منقبض‌کننده در گلو به بلع غذا کمک می‌کنند.

The pupil’s size is controlled by tiny constrictor muscles in the eye.

اندازه‌ی مردمک چشم توسط ماهیچه‌های منقبض‌کننده‌ی کوچک در چشم کنترل می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت constrictor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «constrictor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/constrictor

لغات نزدیک constrictor

پیشنهاد بهبود معانی