حالت عصبی، نگرانی
The tenseness in the room was palpable as everyone awaited the verdict.
حالت عصبی در اتاق محسوس بود؛ زیرا همه منتظر حکم بودند.
The tenseness she felt before the presentation made it hard for her to concentrate.
نگرانیای که پیش از ارائه احساس میکرد، تمرکز را برای او سخت میکرد.
سفتی (عضله و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tenseness in her shoulders was a result of sitting at a desk all day.
سفتی در شانههای او نتیجهی کل روز نشستن پشت میز بود.
She tried to release the tenseness in her back by doing yoga stretches.
سعی کرد با انجام حرکات کششی یوگا، سفتی کمرش را از بین ببرد.
زبانشناسی سختی (تلفظ یک آوا با کشش یا انقباض ماهیچهای بیشتر از حد معمول)
Tenseness is used to distinguish pairs of contrasting consonants in languages.
از سختی برای تشخیص جفت صامت متضاد در زبانها استفاده میشود.
The tenseness in his voice was evident.
سختی در صدایش مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tenseness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tenseness