فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tenseness

ˈtensnəs ˈtensnəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

حالت عصبی، نگرانی

The tenseness in the room was palpable as everyone awaited the verdict.

حالت عصبی در اتاق محسوس بود؛ زیرا همه منتظر حکم بودند.

The tenseness she felt before the presentation made it hard for her to concentrate.

نگرانی‌ای که پیش از ارائه احساس می‌کرد، تمرکز را برای او سخت می‌کرد.

noun uncountable

سفتی (عضله و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The tenseness in her shoulders was a result of sitting at a desk all day.

سفتی در شانه‌های او نتیجه‌ی کل روز نشستن پشت میز بود.

She tried to release the tenseness in her back by doing yoga stretches.

سعی کرد با انجام حرکات کششی یوگا، سفتی کمرش را از بین ببرد.

noun uncountable

زبان‌شناسی سختی (تلفظ یک آوا با کشش یا انقباض ماهیچه‌ای بیشتر از حد معمول)

Tenseness is used to distinguish pairs of contrasting consonants in languages.

از سختی برای تشخیص جفت صامت متضاد در زبان‌ها استفاده می‌شود.

The tenseness in his voice was evident.

سختی در صدایش مشهود بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tenseness

  1. noun (psychology) a state of mental or emotional strain or suspense
    Synonyms:
    stress tension tensity tautness

لغات هم‌خانواده tenseness

ارجاع به لغت tenseness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tenseness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tenseness

لغات نزدیک tenseness

پیشنهاد بهبود معانی