بهطور عصبی و نگران، با نگرانی، بهطور بههمریخته
They all waited tensely for the verdict.
همهی آنها بهطور عصبی و نگران منتظر حکم هیئت منصفه بودند.
He was embarrassed and replied tensely to the question.
دستپاچه بود و بهطور بههمریخته به پرسش پاسخ داد.
بهطور سفت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was sitting tensely on the gilt chair.
بهطور سفت روی صندلی زراندود نشسته بود.
His lips were tensely pursed.
لبهایش بهطور سفت بههم جمع شده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tensely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tensely