Incompliant

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
نپذیرنده، ناهموار، تسلیم نشو، سرسخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incompliant

  1. adjective Firmly, often unreasonably immovable in purpose or will
    Synonyms: adamant, adamantine, brassbound, die-hard, grim, implacable, inexorable, inflexible, intransigent, iron, obdurate, relentless, remorseless, rigid, stubborn, unbendable, unbending, uncompliant, uncompromising, unrelenting, unyielding

ارجاع به لغت incompliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incompliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incompliant

لغات نزدیک incompliant

پیشنهاد بهبود معانی