آخرین به‌روزرسانی:

Smug

smʌɡ smʌɡ

صفت تفضیلی:

smugger

صفت عالی:

smuggest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ازخودراضی، ازخودمتشکر، خودبین، خودبینانه، ناشی از رضایت خاطر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I felt very smug about not wasting paper.

از اینکه کاغذی هدر نداده بودم خیلی از خودم راضی بودم.

a smug smile

لبخند خودبینانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smug

  1. adjective pleased with oneself
    Synonyms:
    self-satisfied conceited stuck-up pompous complacent egotistical egoistic vainglorious superior self-contented self-righteous snobbish stuffy puffed-up holier-than-thou hotshot stuck on oneself priggish
    Antonyms:
    modest unhappy unsure unself-confident

ارجاع به لغت smug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smug

لغات نزدیک smug

پیشنهاد بهبود معانی