به شدت گریه کردن، زار زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She cried bitterly when she heard the news.
وقتی خبر را شنید، به شدت گریه کرد.
The child cried bitterly after falling and scraping his knee.
کودک پس از افتادن و خراشیده شدن زانوی خود، زار زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cry bitterly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cry-bitterly