Pipeline

ˈpaɪplaɪn ˈpaɪp-laɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C1
خط لوله، لوله‌کشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- There were several oil pipelines between Ahwaz and Khoramshahr.
- میان اهواز و خرمشهر چندین لوله‌ی نفت وجود داشت.
- a pipeline of information
- راه دریافت اطلاعات
- the news pipeline from the mayor's office
- راه خبرگیری از دفتر شهردار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pipeline

  1. noun Gossip spread by spoken communication
    Synonyms: grapevine, word-of-mouth
  2. noun A pipe used to transport liquids or gases
    Synonyms: line

ارجاع به لغت pipeline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pipeline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pipeline

لغات نزدیک pipeline

پیشنهاد بهبود معانی