فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pipeline

ˈpaɪplaɪn ˈpaɪp-laɪn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C1

خط لوله، لوله‌کشی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

There were several oil pipelines between Ahwaz and Khoramshahr.

میان اهواز و خرمشهر چندین لوله‌ی نفت وجود داشت.

a pipeline of information

راه دریافت اطلاعات

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the news pipeline from the mayor's office

راه خبرگیری از دفتر شهردار

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pipeline

  1. noun gossip spread by spoken communication
    Synonyms:
    word-of-mouth grapevine
  1. noun a pipe used to transport liquids or gases
    Synonyms:
    line

ارجاع به لغت pipeline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pipeline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pipeline

لغات نزدیک pipeline

پیشنهاد بهبود معانی