فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pipeline

ˈpaɪplaɪn ˈpaɪp-laɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive countable C1
    خط لوله، لوله‌کشی
    • - There were several oil pipelines between Ahwaz and Khoramshahr.
    • - میان اهواز و خرمشهر چندین لوله‌ی نفت وجود داشت.
    • - a pipeline of information
    • - راه دریافت اطلاعات
    • - the news pipeline from the mayor's office
    • - راه خبرگیری از دفتر شهردار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pipeline

  1. noun Gossip spread by spoken communication
    Synonyms: grapevine, word-of-mouth
  2. noun A pipe used to transport liquids or gases
    Synonyms: line

ارجاع به لغت pipeline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pipeline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pipeline

لغات نزدیک pipeline

پیشنهاد بهبود معانی