فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conduit

ˈkɑːnduɪt ˈkɒndjuət / / -dɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مجرا، آبگذر، معبر، کانال، لوله، گذرگاه
    • - The plumber installed a new conduit to connect the sink to the sewer line.
    • - لوله‌کش لوله‌ای جدید نصب کرد تا سینک را به مجرای فاضلاب وصل کند.
    • - communicative conduit
    • - مجرای ارتباطی
  • noun countable
    قدیمی سرچشمه، مخزن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conduit

  1. noun passage
    Synonyms: aqueduct, cable, canal, channel, conductor, course, culvert, duct, flow, flume, gully, gutter, lead-in, lead-out, main, pipe, pipeline, race, sewer, spout, trough, tube, watercourse

ارجاع به لغت conduit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conduit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conduit

لغات نزدیک conduit

پیشنهاد بهبود معانی