تهوع، بد، ناخوشاحوالی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
i feel nauseous.
حالت تهوع دارم.
I ate some spoiled food and now I feel nauseous.
مقداری غذای فاسد خوردم و الان دچار تهوع شدم.
She was nauseous during the voyage.
در سفر دریایی دچار ناخوشاحوالی شد.
انگلیسی بریتانیایی تهوعآور، مشمئزکننده، استفراغآور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The smell of rotten eggs is nauseous.
بوی تخممرغ گندیده تهوعآور است.
The pungent odor from the garbage was really nauseous.
بوی تند زبالهها واقعاً تهوعآور بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nauseous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nauseous