آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ مهر ۱۴۰۴

    Nauseous

    -ˈnɒːziəs / / -ʃəs ˈnɔːziəs / / -siəs

    معنی nauseous | جمله با nauseous

    adjective

    تهوع، بد، ناخوش‌احوالی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    i feel nauseous.

    حالت تهوع دارم.

    I ate some spoiled food and now I feel nauseous.

    مقداری غذای فاسد خوردم و الان دچار تهوع شدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She was nauseous during the voyage.

    در سفر دریایی دچار ناخوش‌احوالی شد.

    adjective formal

    انگلیسی بریتانیایی تهوع‌آور، مشمئزکننده، استفراغ‌آور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The smell of rotten eggs is nauseous.

    بوی تخم‌مرغ گندیده تهوع‌آور است.

    The pungent odor from the garbage was really nauseous.

    بوی تند زباله‌ها واقعاً تهوع‌آور بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد nauseous

    1. adjective disgusting
      Synonyms:
      offensive sick repulsive revolting nauseating loathsome distasteful repugnant detestable sickening nauseated ill queasy squeamish seasick rocky sick as dog brackish abhorrent
      Antonyms:
      nice pleasing soothing

    سوال‌های رایج nauseous

    معنی nauseous به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «nauseous» در زبان فارسی به معنی «دارای حالت تهوع» یا «تهوع‌آور» ترجمه می‌شود.

    این واژه صفت است و معمولاً برای توصیف احساس بیماری معده یا حالت تهوع به کار می‌رود، یا گاهی به چیزهایی اشاره دارد که باعث تهوع می‌شوند. ریشه‌ی آن از واژه‌ی لاتین nausea گرفته شده است که به معنای «حالت بیماری یا تهوع» است.

    در کاربرد روزمره، «nauseous» اغلب برای توصیف تجربه‌ی جسمانی فرد به کار می‌رود. برای مثال، جمله‌ی I feel nauseous after the boat ride به معنی «بعداز قایق‌سواری حالت تهوع دارم» بیانگر حس ناراحتی معده و نیاز به آرامش یا استراحت است. این استفاده نشان‌دهنده‌ی تجربه‌ی مستقیم و شخصی فرد است و معمولاً با علائم دیگری مانند سبکی سر، تعریق یا احساس سرگیجه همراه است.

    در برخی منابع زبانی، «nauseous» به طور دقیق به معنای «تهوع‌آور» نیز آمده است؛ یعنی چیزی که باعث تهوع دیگران می‌شود، مانند The smell was nauseous («بو تهوع‌آور بود»). بنابراین، این واژه هم می‌تواند احساس درونی فرد و هم اثر بیرونی چیزی بر حس تهوع دیگران را بیان کند. این دو کاربرد بسته به متن و زمینه‌ی جمله متفاوت است و گاهی باعث سردرگمی زبان‌آموزان می‌شود.

    از دیدگاه پزشکی و روان‌شناختی، حالت «nauseous» معمولاً ناشی از اختلالات معده، تعادل شیمیایی بدن، حرکت، یا حتی استرس و اضطراب است. این حالت می‌تواند خفیف یا شدید باشد و به سرعت بر فعالیت روزمره تأثیر بگذارد. بنابراین، در مکالمات رسمی پزشکی یا مشاوره‌های سلامتی، این واژه برای توصیف دقیق احساس بیمار مورد استفاده قرار می‌گیرد و به پزشک کمک می‌کند تا تشخیص صحیح را ارائه دهد.

    در سطح فرهنگی و ادبی، «nauseous» گاه به صورت استعاری برای توصیف احساسات ناخوشایند شدید یا تنفر نیز به کار می‌رود. برای مثال، نویسنده‌ای ممکن است بگوید: The corruption in the city was nauseous («فساد در شهر تهوع‌آور بود») تا حسی قوی از انزجار و ناراحتی را منتقل کند. چنین کاربردهایی نشان می‌دهد که این واژه، علاوه بر نقش فیزیکی و پزشکی، می‌تواند بار معنایی و عاطفی قدرتمندی نیز داشته باشد.

    ارجاع به لغت nauseous

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «nauseous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nauseous

    لغات نزدیک nauseous

    • - nauseate
    • - nauseating
    • - nauseous
    • - nausicaä
    • - naut
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.